سطوح زندگی کتاب کوچکی نوشته جولیان بارنز است که نمیتوان آن را به ژانر خاصی نسبت داد. بارنز تقریبا از ابتدای حرفهی نویسندگی در قید و بند ژانرهای ادبی نبوده است و کتابهایی که منتشر میکند مابین دو یا چند ژانر قرار میگیرند. سطوح زندگی نیز از همین قاعده پیروی میکند. در این کتاب بارنز موضوعاتی را که در حالت عادی ارتباطی بین آنها وجود ندارد را با هم ترکیب کرده و کنار هم قرار داده است. سطوح زندگی شامل سه بخش مجزا از هم است که به طور مشترک به مفاهیمی میپردازند که انسان را به تعالی میرسند؛ به معنای عینی مانند بالون هوای گرم و یا به مفهوم عاطفی مانند عشق. و یا مفاهیمی که منجر به سقوط انسان میشود، سقوط از بالون یا سقوطی که ناشی از از دست دادن معشوق است.
هر سه بخش از کتاب سطوح زندگی با یک مفهوم مشترک آغاز میشوند: دو چیز که قبلا کنار هم نبودهاند را کنار هم میگذاری. در اولین بخش شخصی به نام نادار هنر عکاسی را با هوانوردی در هم میآمیزد و اولین عکاس هوایی لقب میگیرد و این امکان را به وجود میآورد که انسان از زاویهی جدیدی به خودش نگاه کند. قسمت دوم رابطهی عاشقانهی خیالی بین سارا برنارد بازیگر و فرد برنابی یک ماجراجوی انگلیسی که عشق بالونسواری است را به تصویر میکشد، برنابی که ریسک پرواز بر فراز کانال مانش بدون جلیقه نجات را به راحتی میپذیرد، حالا بعد از شنیدن جواب رد از سارا برنارد تقریبا غرق میشود. اما بخش سوم روایتی تأثیرگذار از تجربهی اندوهناک بارنز در از دست دادن همسرش است و عشقی که او معتقد است حتی با مرگ همسرش به پایان نرسیده است.

شاید بتوان گفت بخش سوم سطوح زندگی از دو بخش دیگر سر و گردنی بالاتر است. بارنز به زیبایی تمام این زندگینامهی خودنوشت را روایت میکند. غم و اندوه عمیقی را که گریبانگیرش شده با مهارت به خواننده منتقل میکند. این بخش تنها به درگیری احساسی از دست دادن معشوق نمیپردازد بلکه زوایای دیگر مفهوم سوگواری را به تصویر میکشد؛ رفتار اطرفیان با فرد سوگوار، ادامه به زندگی عادی در شرایطی که مهمترین بخش این زندگی از دست رفته است و اینکه آیا بهترین راه برای اتمام سوگ فراموشی است یا مرور خاطرات؟
One Comment