مرجان محمدی مترجم ارزشمند کشورمان میباشند که تا به حال ۴ کتاب با نامهای گیلیاد (برنده جایزه پولیتزر و جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب)، خانه داری (برنده جایزه بنیاد همینگوی)، خانه (برنده جایزه کتاب ملی و اورنج) و لیلا (برنده جایزه ملی حلقه منتقدان کتاب) که توسط مریلین رابینسون نوشته شدهاند و کتابهای همسر مسافر زمان نوشته آدری نیفنگر و همهمهی زمان نوشته جولین بارنز به ترجمه وی راهی بازار گردیده است.
در مصاحبه با مرجان محمدی که توسط گروه کتابیسم و بخشی از آن بر اساس نظرات مطرح شده توسط علاقه مندان در صفحه اینستاگرام کتابیسم طرح ریزی گردیده است، سوالات در زمینههای شخصی، حرفهای و عمومی از ایشان پرسیده شد که در زیر سوالات مربوطه همراه با پاسخ آنها قابل مشاهده میباشد.
- مخاطبهای ما میخواهند کمی از خودتان بدانند؛
کتابیسم: تحصیلات شما در چه زمینهای است؛ کجا به دنیا آمده اید و در حال حاضر ساکن کجا هستید؟
مرجان محمدی: من لیسانس مترجمی انگلیسی و فوق لیسانس زبانشناسی همگانی دارم. تهران دنیا آمدهام و ساکن تهرانم.
کتابیسم: از چه زمانی به کتاب و ادبیات علاقهمند شدید؟ و اولین مطالعات ادبی شما در چه زمینهای بوده است؟
مرجان محمدی: مسلم است که از بچگی به کتاب علاقه داشتم و هنوز کتاب های دوران کودکیم را با شماره و ردیفی که بالایشان نوشتهام در کتابخانه دارم! اولین مطالعهی ادبی یادم نمیآید چه بوده! وی اولین کتاب دورهی نوجوانیام را به خاطر میآورم که موقع امتحان پنهان از چشم مادرم میخواندم، دزیره!
کتابیسم: ترجمه را چه وقت و چطور شروع کردید؟
مرجان محمدی: ترجمه را بعد از اتمام لیسانس شروع کردم در سال ۷۲٫ البته کار ادبی نبود. فراروانشناختی بود.
کتابیسم: ترجمه را به عنوان یک شغل تمام وقت انتخاب کردهاید؟ و آیا به افراد دیگر این کار را پیشنهاد میدهید؟
مرجان محمدی: با این که در حال حاضر فقط به کار ترجمه مشغولم و تدریس را کنار گذاشتهام اما به عنوان عشق و علاقه انجامش میدهم و از این کار نمیتوانم امرار معاش کنم. بنابراین آن را به عنوان شغلی که به تنهایی منبع درآمد باشد و زندگی را بچرخاند پیشنهاد نمیدهم.
کتابیسم: آیا خودتان تا به حال نویسندگی را تجربه کرده اید؟
مرجان محمدی: چیزهایی نوشتهام اما هیچ وقت برای چاپ ارائه ندادهام.
- از سوالات شخصی که بگذریم، به سوالاتی که در خصوص فن و شیوه ترجمه از شما شده است میرسیم. مخاطب ها تمایل دارند بدانند:
کتابیسم: معیارهای شما برای انتخاب کتابی که ترجمه میکنید چیست؟
مرجان محمدی: در درجه اول باید خودم را جذب کند. دوست دارم بیشتر روی کتاب نویسندههایی کار کنم که هنوز در ایران معرفی نشدهاند. نویسندههایی که حرفی برای گفتن دارند و بعد از این که کتاب را تمام کردی به خودت نمیگویی، خب که چه!
کتابیسم: در ترجمه کتاب بیشتر به وفاداری به متن اعتقاد دارید یا شیوایی مفاهیم؟
مرجان محمدی: هر دو. در واقع ترجمه خوب به هر دوی این ها نیاز دارد. به نظرم ترجمه باید در مرکز محوری باشد که دو سویش، یکی شیوایی است و دیگری دقت. معتقدم باید مفهوم را به گونهای به مخاطب انتقال داد که همان احساسی در او ایجاد شود که خواننده متن اصلی تجربهاش می کند. بنابر این مفهوم مهمتر از ترجمه کلمه به کلمهی متن است. در عین حال نباید آن قدر به روان بودن متن تکیه کرد که سبک نویسنده از بین برود. گاهی اوقات مخاطب ایرانی فکر میکند هر چه متن را راحتتر بفهمد ترجمه بهتر است ولی غافل است از این که قلم نویسنده طوری است که باید موقع خواندن به آن فکر کرد و نمیشود آن را راحت فهمید. به عبارت دیگر هر متنی که روان است لزوماً از ترجمهی خوب و دقت لازم برخوردار نیست.
کتابیسم: گفته میشود مترجم خالق دوم اثر محسوب میشود از این جهت که به اثر روح تازهای میبخشد؛ نظر شما در این رابطه چیست؟
مرجان محمدی: موافقم. هر زبانی روح و احساس مخصوص به خودش را دارد. مترجم باید روح و احساس متن اصلی را درک کند و قادر باشد تا آن را در قالب واژههای زبان مقصد به مخاطب انتقال دهد. از این رو مترجم مسئولیت سختی دارد.
کتابیسم: آیا در امر ترجمه کسی را الگوی خود قرار داده اید؟
مرجان محمدی: سعی می کنم کتاب هایی را که مترجمان بزرگ ترجمهاش کردهاند بخوانم و از آن ها الگو بگیرم. ترجمه های ضعیف را هم میخوانم تا یادم بماند که ممکن است چه اشتباهاتی موقع ترجمه رخ بدهد.
کتابیسم: کتاب بعدی که با ترجمه شما منتشر میشود چیست؟ توضیح مختصری راجع به آن بدهید.
مرجان محمدی: کتابی که این روزها مراحل آخر چاپ را میگذراند، رمانی است به نام «استونر». داستان در مورد استاد دانشگاهی است که از زندگی روستایی خود را به استادی دانشگاه رسانده و مجبور شده است از خیلی چیزهای زندگیاش بگذرد تا خیلی چیزهای دیگر به دست آورد ولی این که موفق شده یا نه، خواننده باید بخواند و نتیجه بگیرد.
کتابیسم: بسیاری از کتابخوانان ایرانی نسبت به این موضوع که برخی کتابها با چندین ترجمه وارد بازار میشوند مخالف هستند؛ به نظر شما نکات مثبت و منفی در رابطه با این موضوع چه هستند؟
مرجان محمدی: این مشکلی است که متأسفانه در ایران با آن روبهرو هستیم. عدهای دلیلش را عدم رعایت کپی رایت میدانند ولی من چند علت دیگر هم برایش در نظر میگیرم که در زمرهی نکات منفی جای میگیرند. در ایران به علت این که کتاب، فروش کمی دارد و ما ایرانیها به دلایل مختلف از دیگر کتابخوان های دنیا در ردهی خیلی پایینتری قرار گرفتهایم، ناشران ترجیح میدهند کتابهایی را چاپ کنند که با استقبال بیشتری روبهرو میشوند. این کتابها بیشتر آنهایی هستند که شهرت نویسندهشان به گوش خوانندههای ایرانی رسیده است. هر ناشری که زودتر آن را چاپ و به بازار عرضه کند احتمال فروشش بالاتر میرود. دیگر این که مترجم کتابی را که انتخاب میکنند معمولاً تا زمان نشر نمی داند که همکار دیگرش هم آن را انتخاب کرده یا نه. مرکزی وجود ندارد که همان ابتدا از این امر خبردار شود. گاهی خیلی از همکاران با شنیدن این که همکار دیگری کار را جلوتر برده است دست از ترجمه می کشند. گاهی در جمع همکاران اعلام می شود که فلان مترجم فلان کتاب را دارد ترجمه میکند اما این کافی نیست و گاهی نتیجهی عکس دارد و تازه بعضی از همکاران به صرافت می افتند که چرا آن ها هم همان کتاب را ترجمه نکنند! اگر ترجمهای از کتابی قابل قبول نباشد، خب، این امری دیگر است که آن هم نیازمند زمان و بررسی ترجمهی اول است. در مورد نکات مثبت این قضیه هم باید بگویم، خواننده حق انتخاب بیشتری خواهد داشت و میتواند ترجمهای را انتخاب کند که بیشتر می پسندد که البته این هم نیازمند آن است که مترجم را از قبل بشناسد.
کتابیسم: شخصاً از کدام یک از کتابهایی که ترجمه کردهاید بیشتر لذت بردهاید؟ به چه دلیل؟
مرجان محمدی: اگر از کتابی لذت نبرم آن را ترجمه نمیکنم. برای همین همه کتابهایی که ترجمه کردهام حتی آنها که سفارش ناشر بودهاند طبق سلیقهی خودم بوده و از آن ها لذت بردهام. اما در میان آنها کتابی است که تأثیر زیادی بر من گذاشت و هر بار که می خواندم تا دوباره ویرایشش کنم تحت تأثیر آن اشک میریختم و آن کتاب «خانه» بود اثر مریلین رابینسون.
کتابیسم: یک خاطره خوب و یک خاطره بد (نا امید کننده) از دوران مترجمی خود را نقل کنید.
مرجان محمدی: خاطرهی خوب این که اولین کتابی را که ترجمه کردم باعث شد با دوستی آشنا شوم که تأثیر زیادی در زندگی من گذاشت و از او بسیار آموختم. خاطرهی بد هم باز در مورد همان کتاب اول است که بعد از ترجمه و تحویل به ناشر بعد از چند ماه ناشر اعلام کرد دستنوشتههای مرا گم کرده و از چاپ کتاب معذور است!
کتابیسم: چه موانعی بر سر راه ترجمه کتابها باعث میشود تا از ترجمه آنها منصرف شوید؟ آیا تا به حال ترجمه کتابی را نیمه کاره رها کردهاید؟
مرجان محمدی: کتاب نیمهرها شده ندارم اما کتابهایی دارم که با مواضع ارشاد مغایرت داشتند و نتوانستند مجوز چاپ بگیرند. حدودآً سه، چهار کتاب می شوند.
کتابیسم: لطفا از تجربه شخصی خودتان در خصوص ترجمه برایمان بگویید؟ اینکه فرآیند مترجمی برایتان چطور بود است؟ تجربه شخصی خودتان در کارهای قبلی به چه میزان به شما کمک کرده است؟ به عبارت دیگر از جدل خودتان با خودتان در کار برایمان بگویید.
مرجان محمدی: ترجمهی هر کتاب، تجربهی جدیدی برای من بوده است. سبک نویسنده و عباراتی که با آن مواجه شدهام چالش جدیدی را پیش رویم گذاشته و هر بار که از پس ترجمهی جملهای سخت برآمدهام احساس کردهام قفلی را شکستهام و طلسمی از پیش پایم برداشته شده است. با وجود وسواسی که موقع ترجمه به خرج میدهم ولی همیشه وقتی بعد از مدتی سراغ ترجمههای قدیمم میروم دلم میخواهد خیلی از قسمتها را دوباره ویرایش کنم.
- با توجه به اینکه شما ید طولایی در فن ترجمه و متعاقب آن صنعت چاپ و نشر و حقوق مرتبط با این صنعت که همان حقوق مالکیت فکری است؛ دارید لطفا نظر خود را در رابطه با مسائل زیر بیان کنید.
کتابیسم: آیا تا کنون تجربهای در خصوص نقض حقوق مالکیت فکری در رابطه با آثارتان داشته اید؟
مرجان محمدی: تنها در مورد کتاب آخرم «همهمهی زمان» اثر جولین بارنز چنین احساسی کردم. چون در فضای مجازی اعلام کردم که این کتاب را دارم ترجمه می کنم و حتی ناشر در صدد گرفتن کپی رایت از نویسنده است، اما این باعث نشد که همکاران و ناشران دیگر سراغ این کتاب نروند و حتی سعی کردند کاری بکنند که با این که تأخیر زمانی چند ماهه داشتیم کتاب آنها زودتر وارد بازار شود. احساس دلزدگی کردم ولی تجربه خوبی برایم شد و کلی درس گرفتم!
کتابیسم: به نظر شخص شما، به عنوان یک مترجم حرفهای، وضعیت حمایت از پدیدآورندگان و صاحبان آثار در ایران چگونه است؟ اگر به زعم شما شرایط به سامان نیست برای رعایت حقوق مالکیت فکری در ایران چه بسترهایی باید فراهم شود؟
مرجان محمدی: هم مترجم و هم ناشر نیازمند حمایت از طرف دولت هستند. مترجم باید با خیال راحت و اطمینان از حق مادیاش به ترجمه بپردازد و نگران این نباشد که وقتی کار تمام شد چند ترجمهی دیگر هم به طور موازی چاپ خواهد شد یا حتی بعد از چاپ کتابش و با رونویسی از نسخهی او کتاب دیگری با نام مترجم و ناشری دیگر در بازار رونمایی شود. حقالترجمهی مترجم بسیار پایین است و آن هم مدتها بعد از چاپ کتاب و گاهی در چند قسط به دست او میرسد. بیشتر اوقات کتاب به چاپهای بعدی نمیرسد و ماجرا همان جا خاتمه مییابد. حقالترجمهی یک کتاب، بیشتر مواقع هزینهی یک ماه اجاره خانهاش را هم تأمین نمیکند. از سوی دیگر ناشر هم باید مطمئن باشد سرمایهای که صرف چاپ کتاب میکند به او برمیگردد و با این اطمینان کیفیت کتابهایی را که چاپ میکند بالاتر ببرد.
کتابیسم: به نظر شما در امر ترجمه آثار، بیشتر اقبال عمومی و فروش آنها در نظر گرفته میشود و یا اهمیت و غنای ادبی آن اثر؟ و اینکه کدامیک بهتر/مناسبتر است؟
مرجان محمدی: آنچه امروز میبینم، توجه بیشتر به اقبال عمومی و فروش است. اما غنای ادبی و اهمیت کتاب در دراز مدت کار خودش را میکند و اثری که فروش چندانی ندارد اما از غنای ادبی برخوردار است در میان آثار چاپ شده ماندگار میشود. البته که غنای ادبی مهمتر است اما غنای ادبی به تنهایی نمیتواند هزینهی زندگی مترجم و ناشر را تأمین کند.
کتابیسم: آیا در ابتدای فرایند ترجمه کتابها توسط مترجم به انتشارات معرفی میگردند و یا این انتشارات است که کتاب را انتخاب میکند؟( به طور کلی از فرآیند مرسوم در این خصوص برایمان بگویید.)
مرجان محمدی: هر دو حالت وجود دارد. اگر ناشر کتاب را معرفی کرده باشد مترجم خیالش برای چاپ کتاب راحتتر است اما اگر خودش کتاب را انتخاب کرده باشد بعد از پایان کار باید دنبال ناشر بگردد.
کتابیسم: تأثیرگذارترین عامل که برای بهبود صنعت نشر کتابهای ادبی در ایران میتوانید پیشنهاد دهید چیست؟
مرجان محمدی: افزایش فرهنگ کتابخوانی میان مردم و تشویق آنها به خواندن کتابهای خوب و در اختیار گذاشتن امکاناتی که هر قشری از جامعه بتواند در سبد خرید هفتگیاش کتاب را هم بگنجاند.
- مخاطبها بسیار تمایل دارند تا شما پاسخگوی سوالات متفرقهای در خصوص علایقتان در ادبیات باشید.
کتابیسم: آیا به نظر شما شعری که ترجمه شود میتواند همان احساس را منتقل کند؟
مرجان محمدی: خیر. هیچ وقت حتی در نثر، ترجمه نمیتواند دقیاقاً همان احساس را منتقل کند. آن چه از مفهوم و احساس منتقل می شود درصدی است که هر چه قدر به متن اصلی نزدیکتر باشد کیفیت ترجمه بالاتر است. در مورد شعر این کار سختتر است. حافظ را در نظر بگیرید هر چه قدر ترجمه اشعارش عالی باشد آیا حس و حال واقعی آن را منتقل خواهد کرد؟
چه کار ارزشمندی گروه کتابیسم داره انجام میده
ممنون