زنگها برای که به صدا در میآیند رمانی جذاب در رابطه با جنگ داخلی اسپانیا است. این کتاب حاصل سفر همینگوی به اسپانیا در هنگام جنگ داخلی آن در سال ۱۹۳۷ است که برای اولین بار در سال ۱۹۴۰ منتشر شد. موضوع داستان در مورد مرد جوان آمریکایی، عضو تیپ بین المللی، به نام رابرت جردن است که در خلال جنگ داخلی اسپانیاییها به یک یگان غیرنظامی جمهوری خواه پیوسته است. او به عنوان یک دینامیت کار مامور میشود تا در طی یک حمله، پلی را در شهر سگویا منفجر کند. این رمان مانند رمانهای خورشید همچنان میدمد، پیرمرد و دریا و وداع با اسلحه به عنوان یکی از بهترین آثار همینگوی مورد توجه قرار گرفته است.
ارنست همینگوی رمان زنگها برای که به صدا در میآیند را طی سفرش به هاوانا کوبا، جزیره ی کی وست فلوریدا و سان ولی ایداهو، در طول سال ١٩٣٩ نوشت. در کوبا، او در هتل آمبوس-موندوس اقامت داشت و در این مدت بر روی دست نوشته هایش کار کرد. نوشتن رمان در جولای ١٩٤٠ به پایان رسید و در اکتبر همان سال منتشر شد.
همینگوی در سال ۱۹۳۷ از طرف روزنامه آمریکائی آلیانس به منظور گزارش جنگ داخلی به همراه یک تهیه کننده فیلم راهی اسپانیا شد. در حقیقت وی جایگزین جا دوس پاسوس شد (دوس پاسوس به دلیل کشته شدن همکارش در جنگ، از اسپانیا بازگشته بود). پس از این سفر همینگوی یک بار دیگر در سال ۱۹۳۸ نیز به اسپانیا و شهر مادرید عزیمت کرد و در نبرد ابرو (بزرگترین نبرد جنگ داخلی اسپانیا در حوالی رودخانه ابرو که با شکست جمهوریخواههان در برابر ملیگرایان همراه بود) حضور یافت.
این تجربیات الهام بخش اصلی همینگوی برای نوشتن کتاب زنگها برای که به صدا در میآیند بود. از طرف دیگر وی برای انتخاب نام کتاب نیز از یک شعر معروف شاعر انگلیسی (جان دان) الهام گرفته. در واقع منظور از صدای زنگ در این کتاب صدای برخواسته از ناقوس کلیسا است که به دلیل مرگ افراد نواخته میشود و اشاره به صدای ناقوس کلیسا در دوران جنگ دارد که برای سربازان کشته شده نواخته میشد.
همینگوی در کتاب زنگها برای که به صدا در میآیند داستان بخشی از زندگی یک مستشار آمریکائی به نام رابرت جردن را روایت میکند که به هدف کمک به جبهه جمهوریخواهان به اسپانیا سفر کرده است. داستان از آنجا آغاز میشود که جان دان مأموریت مییابد تا یاری گرفتن از گروهکهای مخالفین که در جنگیها زندگی میکردند، پلی را که در منطقه حساس واقع شده و تحت تسطل فاشیستها بود منفجر نماید.
برای این کار وی با کمک گرفتن از یک مزرعهدار به داخل یکی از گروههای مخالف راه مییابد و موفق میشود تا علیرغم مخالفت رهبر گروه نظر سایر اعضا را برای همکاری با وی در این مأموریت جلب نماید. و پس از آن جردن برای شناسایی منطقه و طراحی نقشه منفجر کردن پل گروه را برای مدتی ترک میکند.
رهبر گروه که پابلو نام دارد در نبود جردن سعی میکند که اعضا را از کمک به وی منصرف کند، اما پس از بازگشت جردن، اعضای گروه مجددا به وی کمک میکنند. در ادامه داستان و با حمله فاشیستها به گروهکهای مخالفین، مشکلاتی بر سر راه قرار میگیرد و جردن درمییابد که فاشیستها از نقشه آنها مطلع گشتهاند.
نقشه اصلی جمهوریخواهان این بود که علاوه بر انفجار پل حمله بزرگی را متعاقب با آن صورت دهند که بتوانند دشمن را سرنگون نمایند. جردن با ارسال یک نامه توسط یکی از اعضای گروه به سمت فرماندهی سعی میکند که لو رفتن نقشه را به اطلاع پایگاه اصلی برساند، لیکن نامه وقتی به مقر فرماندهی میرسد که عملیات شروع شده و دیگر نمیتوان آن را متوقف کرد. در ادامه داستان همینگوی پیروزی فاشیستها در نبرد که علیرغم موفقیت جردن و منفجر شدن پل صورت پذیرفت را روایت میکند.
شخصیت اصلی داستان زنگها برای که به صدا در میآیند الهام گرفته شده از افسر امریکائی به نام رابرت جردن میباشد که در زمان جنگ در اسپانیا حضور داشته و برای جمهوریخواهان میجنگیده، همچنین سایر شخصیتهایی که در کتاب حضور دارند نیز در الهام گرفته شده از واقعیت میباشند و همینگوی توانسته تا داستان را با ترکیبی از شخصیتهای واقعی و خیالی شکل داده و روایت نماید. پس از انتشار، کتاب نامزد جایزه پولیتزر شد. همچنین این کتاب در ماه اول به میزان فروش بیش از ۵۰۰ هزار نسخه رسید که در زمان خود رغم چشمگیری بوده و با در نظر گرفتن این موضوع که شمارگان چاپ اول آن تنها ۷۵ هزار (با قیمت ۲٫۵ دلار) بوده، میتوان گفت که این فروش بیسیار دور از انتظار بوده.
0 Comments