دکتر جکیل و آقای هاید عنوان کتابی است از نویسنده اسکاتلندی، استیونسن (۱۸۵۰-۱۸۹۴)، که برای اولین بار در سال ۱۸۶۶ منتشر شد. دکتر جکیل و آقای هاید درباره یک وکیل اهل لندن است به نام گابریل آترسون، که حوادث عجیبی برای او رخ میدهد. رمان با موقعیت ذهنی کمیابی به نام “دوگانگی شخصیت” مرتبط است، و بر این اساس به علم روانپزشکی رجوع میکند، که اختلال هویت دوگانه در یک شخص را معرفی مینماید. در این شرایط، ۲ شخصیت در درون دکتر جکیل بوجود میآید، یکی خوب و دیگری شیطانی. بر همین اساس، عبارت “جکیل و هاید” با اشاره به انسانی که از موقعیتی به موقعیت دیگر، شخصیتهای اخلاقی متفاوتی دارد، وارد زبان نیز شد.
استیونسن مدت زیادی درباره اینکه چگونه شخصیت انسان میتواند بر روی او و زندگیاش تاثیر بگذارد، مطالعه کرد. در اوایل سال ۱۸۸۴ او یک داستان کوتاه با نام “مارکهایم” نوشت که در همان سال نیز به دست انتشارات سپرد. یک شب در اواخر سپتامبر و یا اوایل اکتبر ۱۸۸۵، احتمالاً زمانی که هنوز مشغول اصلاح مارکهایم بود، رویایی دید، و در حالی بیدار شد که ۲ یا ۳ صحنه از رمانش را در خواب دیده بود.
دکتر جکیل مردی ۵۰ ساله است با بعضی از خصوصیات موذیانه و شیطنت آمیز، که گاهی اوقات او را در جدال میان خوب و بد قرار می دهد، و او را به سمت چالش میان شخصیتهای دوگانه خود یعنی هنری جکیل و ادوارد هاید، سوق میدهد. او بخش بزرگی از زندگیاش را در تلاش برای سرکوب کردن شیطان درونش میگذارند. جکیل در طول داستان به مردی ستمگر، شیطانی و قدرتمندتر از خودش به نام آقای هاید، تبدیل میشود.
ژانرهای ادبی که میتوان این داستان را منطبق بر آنها دانست، شامل حکایات مذهبی، حکایات اخلاقی، داستان کاراگاهی، علمی-تخیلی، افسانههای شیطانی اسکاتلندی و ژانر وحشت میباشند. این رمان تاثیری بر داستان هالک، قهرمانهای دوچهره فیلمها و سریالها و ژانر داستانی ابرقهرمان گذاشت، به خاطر زندگیهای دوگانه قهرمان این داستانها. این رمان همچنین نماینده یک فرهنگ ویکتوریایی است که تضاد درونی احساس خوب و بد در انسان، را نمایش میدهد.
0 Comments