((آدم در تنهایی است که میپوسد و پوک میشود و خودش هم حالیش نیست. میدانی؟ تنهایی مثل ته کفش میماند؛ یکباره نگاه میکنی میبینی سوراخ شده، یکباره میفهمی که یک چیزی دیگر نیست))
درون مایه اصلی و مرکزی تماما مخصوص حول محور مهاجرت و تبعید می چرخد. اما خرده حوادث و موضوعات ریز و درشت دیگری نیز حول این مرکزیت در حرکتند. مسائل و مصائب جهان مدرن و نسل جوان سال های اولیه پس از انقلاب که رفته رفته به میانسالی خود در آغاز قرن پرآشوب بیست و یکم نزدیک میشود و آرمانهای گذشته را تباه شده و چشم انداز آینده را تیره و تار میبیند، شالوده این اثر درخشان هستند.
((همه از هم فاصله داریم عباس! ما نسل بدبختی هستیم. دستمان به مقصر اصلی نمیرسد، از همدیگر انتقام میگیریم.))
((تاریخ مثل یک صفحه کاغذ است که ما روی پهنهاش زندگی میکنیم و درد میکشیم، دردی به پهنای کاغذ.))
احساس ناامنی و شوربختی لحظه به لحظه، مرگ اندیشی و تنهایی طلبی، عذاب وجدان و ناسازگاری با محیط، بی قراری و دلتنگی، بیاعتنایی نسبت به همه چیز و همه کس و عدم توانایی کنترل، تغییر و بهتر کردن اوضاع در صفحه به صفحه و سطر به سطر تماما مخصوص موج می زند.
((از مرگ نمیترسیدم، از گیر افتادن میترسیدم. دم را که فرو میدادم تا بازدم نمیدانستم چه بلایی سرم میآید، در هراس این بیخبری میخواستم از تنم فرار کنم. میخواستم پر باز کنم و یکباره بگریزم، اما توی تنم گیر افتاده بودم.))
پرسوناژ اصلی داستان روشنفکر و روزنامه نگاری ایرانی به نام عباس ایرانی است که در میانه آشفتگیهای سیاسی سالهای دهه شصت بعد از این که نامزد و تعدادی از دوستانش به جوخه اعدام سپرده شدند به کمک مادرش که به جرأت یکی از بهترین شخصیتهای این کتاب است از کشور گریخته و در آلمان پناهنده میشود. در آن جا در یک کارخانه موزاییک سازی مشغول به کار شده که پس از چند سال به پیشنهاد یکی از دوستانش که مدیر هتلی سه ستاره در حوالی برلین است کار در کارخانه را رها کرده و مدیر شبانه هتل او میشود. از آن پس او دیگر نه میتواند بخواند نه بنویسد. چرا که شبها در هتل مشغول است و روزها یا وقت میگذراند یا در اوهام و اغتشاشات ذهنی چرخ میخورد و راه به جایی نمیبرد.
تماما مخصوص با زاویه دید اول شخص و شیوه ناب و خاص جریان سیال ذهن عباس معروفی اثری است بسیار منقلب کننده و عمیق. معروفی با زیرکی تمام نام کاراکتر اصلی را عباس گذاشته تا خواننده در اولین برخورد از خود سوال کند آیا قهرمان داستان خود معروفی است؟ شاید باشد شاید هم نه. ولی آن چه مهم است احساس اندوه عمیق و درد بی پایان روح عباس است که در یک همذات پنداری حقیقی مخاطب را درگیر خودش میکند و لحظهای رهایش نمیسازد.
وهم زدگی، سرگردانی، انفعال و دلزدگی همیشه و همه جا درست از لحظهای که در مرز پاکستان به آخرین غروب وطنش چشم دوخته با اوست، روحش را میخلد و تا واپسین نفس که به آغوش مرگ پناه میبرد همراهیاش میکند. اجبار در زیستن و در کابوس و توهم عشقهای از دست رفته غوطهور گشتن، در سفر تحمیلیاش به قطب و گم شدن در درههای سپیدپوش و خوفانگیز و به آستانه سیاه تباهی رسیدن و لب فرشته مرگ را بوسیدن به بهترین شکل با قلم سحرانگیز معروفی تصویرسازی گشته و خواننده را در بهتی غریب فرو میبرد.
نه فقط عباس بلکه بقیه شخصیت های تماما مخصوص (آندریاس، احمد بن بن، ژاله، پری، یانوشکا، دکتر برنارد، حکمت سبیل و بقیه) شخصیتهایی جاندار و پویا هستند که تمامی دیالوگها و حرکات و سکناتشان در پیشبرد قصه تاثیر مستقیم و موثر دارند به گونهای که اگر هر کدام نباشند قصه ناقص و ناتمام به نظر میرسد. عباس معروفی از هر عامل کوچک و به ظاهر ناچیزی عالیترین بهره را برای خوانش و پذیرش بهتر داستانش برده است.
((رادیو داشت آهنگی از آرو پِرت پخش می کرد که تا آن روز نشنیده بودم و نداشتمش. چقدر آهنگهای قشنگ در این دنیا وجود داشت که من نشنیده بودم. چقدر چهرههای زیبا از برابرم گذشتند که من آن ها را ندیدم، چقدر رویاهای عجیب دیدم که وقتی از خواب بیدار شدم، هرگز دیگر به یادم نیامد، و بوی عطری از دست رفته در دلم چنگ زد که همیشه تا همیشه خودم را نبخشم.))
پارادوکس عظیمی که در تمامی ابعاد زندگی عباس ایرانی هست به ما می آموزاند که نه یکبار که میتوان بارها مُرد بیآنکه کسی بفهمد و به حالت دل بسوازند. یک بار موقع از دست دادن عشقی رویایی مثل پری، یک بار لحظه دیدار صمیمیترین دوستت عبدالله میرزا به شکلی که نیمی از بدنش نیست، یک بار موقع جلای وطن و دیدار آخرین غروب خورشید کشورت، یک بار در قطب شمال و لحظهای که میدانی هر آن یا در درهای مخوف و هولناک سقوط میکنی یا طعمه گرگهای گرسنه خواهی شد و یک بار دیگر و برای آخرین بار موقع شنیدن خبر مرگ آخرین امید زندگیات… یانوشکا…
معرفی کتاب تماما مخصوص نوشته عباس معروفی
معرفی کتاب تماما مخصوص نوشته عباس معروفیReviewed by زهرا آذر on Jul 1Rating: معرفی کتاب تماما مخصوص نوشته عباس معروفی | رمان | پیشنهاد کتاب کتابیسم ((آدم در تنهایی است که میپوسد و پوک میشود و خودش هم حالیش نیست. میدانی؟ تنهایی مثل ته کفش میماند؛ یکباره نگاه میکنی میبینی سوراخ شده، یکباره می
واقعا مادر چه مرحله ای از تاریخ هستیم اینقدر تغییر و ناهنجاری در روزگار ما.