پوست انداختن یکی از آثار مهم کارلوس فوئنتس نویسنده سرشناس مکزیکی است. نویسندهای تاثیرگذار بر ادبیات آمریکای لاتین و کسی که آثارش به زبانهای بیشماری در دنیا ترجمه شده است. فوئنتس متولد پاناما سیتی؛ مسلط به زبانهای انگلیسی و فرانسه و تحصیل کرده رشته حقوق در دانشگاه مکزیک و ژنو بود.
او در جایی گفته است “همواره کوشیدهام به منتقدانم بگویم: مرا طبقهبندی نکنید؛ بخوانیدم. من نویسندهام نه یک نوع ادبی. در پی ناب بودن رمان بنا بر معیارهای مأنوس خود نباشید، خویشاوندی این نوع با نوعی دیگر را مجویید”.
کارلوس بجز نوشتن به کارهای مختلف دیگری هم پرداخته است. او دستی در سیاست داشته و علاوه بر رمان چند نمایشنامه و چند مقاله ممتاز نیز در کارنامهاش دیده میشود.
تم اصلی نوشته های او سیاست و تاریخ است و در اکثر نوشتههایش سعی کرده تصویر کامل و جدیدی از مکزیک را ارائه نماید. شهرهایی که فقر و بی اخلاقی در آنها بیداد میکند و انسانهایی که سعی در حفظ اخلاقیات خود دارند.
ماجرای رمان “پوست انداختن” از مسافرت خاویر و همسرش الیزابت همراه با فرانتس و ایزابل شروع میشود اتومبیل این ۴ نفر در شهر کوچک و مقدسی بنام “چولولا” دچار نقص فنی شده و آنان به ناچار در هتلی درجه ۲ اقامت میکنند. خاویر مردی مکزیکی میانسال است که بواسطه رمانی که در جوانی نوشته موفق به اخذ بورس تحصیلی شده و به نیویورک رفته و در دانشگاه با الیزابت دختری یهودی آمریکایی آشنا شده و ازدواج میکنند. آن دو با هم زندگی میکنند ولی ازهمان ابتدا معلوم است که روابط همدلانهای ندارند.
فرانتس همراه و همسفر خاویر و الیزابت؛ مردی چک تبار و همسن و سال خاویر؛ در جوانی معماری خوانده و علاقمند موسیقی و عاشق دختری یهودی است و فعلا در مکزیک زندگی میکند و ایزابل همسفر چهارم داستان؛ دختری جوان و دانشجوی خاویر و علاقمند به خاویر است.
در ادامه داستان بعد از وقایعی که اتفاق میافتد؛ در نیمه شبی این چهار شخصیت اصلی داستان در شب حادثه به دیدار هرمی باستانی میروند؛ اینجا مکانی است که همه شخصیتهای رمان حضور دارند و …
خاویر در همان ابتدای کتاب نظریهای در مورد عشق و تفاوتهای زن و مرد ارائه میکند او معتقد است که مرد ملزم به ایجاد تصویری از زن است که با عشق خودش هماهنگی و همخوانی داشته باشد. خاویر نویسندهای ناموفق و ناکام است و …
نویسنده از زبان راوی چندان سعی در روشن نمودن همه زوایا را ندارد “من آهی میکشم، میخواهم از اتومبیل پیاده بشوم. حالا دیگر دلم نمیخواهد خیلی چیزها را بدانم. اگر همه چیز روشن بشود، دیگر برایم جالب نیست”.
عنوان رمان “پوست انداختن” نشانگر پوست انداختن شخصیتها در طول زمان است. فوئنتس خود در مورد این رمان گفته است “تنها راه برای درک این رمان این است که داستانی(خیالی) بودن مطلق آن را بپذیرید. گفتم مطلق. این داستان محض است. اصلاً قصد آن را ندارد که بازتاب واقعیت باشد.”
ترجمه روان و خوب این کتاب به فارسی؛ توسط آقای عبدالله کوثری مترجم خوب و توانای کشورمان از دیگر ویژگیهای این رمان میباشد.
0 Comments