جزء از کل؛ خیلی وقت بود رمانی به طولانی جزء از کل نخونده بودم و بصورت کلی روند رمانهای جدید با توجه به مشغله خوانندگان به سمت کوتاه شدن میره ولی وسوسه خووندن یه رمان استرالیایی برای اولین بار بخصوص که سینمای استرالیا توو سالای اخیر توجهم رو جلب کرده باعث شد که این رمان رو شروع کنم. تجربه خوبی بود، ترجمه خوب و «مناسب» پیمان خاکسار، شخصیت پردازی جذاب با کاراکترهای خاصی که آدم رو همراه میکنن توام با سادگی روند روایی داستان باعث شد این رمان ۶۵۰ صفحهای رو طوری بخونم که جزئیاتش رو هم یادم بمونه (پیونشت: حافظه ضعیفی در این مورد دارم بخصوص که رمان رو بصورت بالینی میخوونم؛ بیشتر به عنوان قرص خواب!).
آکسیون رمان خیلی پیچیده و پرماجرا نیست و شاید اگه صرفا به آکسیون توجه کنیم بشه اون رو به یه داستان کوتاه نسبتا بلند یا یه رمان کوتاه تلخیص کرد، چیزی که رمان رو طولانی میکنه روایت شخصیتهای داستان و متااستوریهای اوناس که البته با وجود اینکه حجم زیادی از کتاب رو میگیره، ولی اذیت نمیکنه و ضمن خووندنش واقعا خوش میگذره، جاهایی هست که مجبور میشین چن لحظه کتاب رو کنار بذارین و از ته دل بخندین. اکثر ماجرای رمان توسط جسپر دین ینی روایت میشه که البته بیشتر داره داستان پدرش (مارتین دین) و توو یه فصل عموش (تری دین) رو تعریف میکنه. بصورت کلی داستان بقیه کاراکترهای داستان نقش کمکی به روایت ماجرای مارتین دین رو دارن البته فرم کتاب منحصر به یه فرم روایی نیست برای مثال فصل اول ماجرای تری دین از زبان مارتین دین برای جسپر تعریف میشه که میشه گفت جذابترین فصل کتابه و شما را متقاعد میکنه که تا ته ششصد و پنجاه صفحه رو برین (توو بقیه فصول اون جذابیت حفظ نمیشه و شاهد افت هستیم ولی نه اونقد که نخواین کتاب رو ادامه بدین).
کارکتر اصلی داستان به قول راوی «یه فیلسوفه که به گوشهای رونده شده» (یه آدم اجتماع گریز) که هر وقت با اجتماع وارد تعامل میشه جزءی میشه از کلیت یه فاجعه، البته این برداشت شخصیه و توو پایان رمان اشارهای به هدف از اسم اون که بیشتر شبیه اسم یه کتاب فلسفیه میشه که متفاوت از برداشت منه. مسئله اصلی مارتین دین که ماجراهای اکثر ماجراهای داستان رو رقم میزنه اینه که همیشه زیر سایه برادرش (تریه)، تری دین هم یه خلافکار شبه رابین هودیه که از یه جوون یاغی تبدیل میشه به محبوب مردم استرالیا. به کاراکترهای کمکی که بپردازیم مهمترینشون «کارولین»ه که یکی از جنبههای رقابت درونی مارتین با تریه. استرید که مادر جسپره، ادی که دوست مارتیه (این دوتا از فصل دوم وارد میشن) انوک که خدمتکار مارتین و جسپره و هری که یه تبهکاره که توو نوجوونی الگوی مارتین و تری قرار میگیره (پینوشت: داستان همه کاراکترهای کمکی تغییر میکنه ولی برای حفظ جذابیت رمان اشارهای به اون نمیکنم)
تنها چیزی که توو این رمان کمی توو ذوقم زد (که ممکنه شما خیلی هم باهاش حال کنین) فصل پایانی رمان بود که روند داستان طوری جمع شد که از جند فصل قبلش خداخدا میکردم که اینطوری تموم نشه، بصورت کلی بنظرم وقتی نویسنده نتونه خواننده را غافلگیر کنه کارش ابتر میمونه و متاسفانه تجربه خووندن جزء از کل برای من اینطوری تموم شد که پایان داستان رو بر اساس برخی از کلیشهها تونستم حدس بزنم ولی در کل میشه گفت که رمان جذابیه برای خووندن و حین خووندش کلی بهتون خوش خواهد گذشت.
این رمان که اولین اثر نویسندهش (استیو تولتز) به شماره میره توو سال ۲۰۰۸ منتشر شده و موفق به دریافت جوایز زیر شده:
· Ned Kelly Awards for Crime Writing, Best First Novel, 2008: shortlisted
· Man Booker Prize (UK), 2008: shortlisted
· Miles Franklin Literary Award, 2009: longlisted
· New South Wales Premier’s Literary Awards, 2009: Winner of People’s Choice Award for Fiction
همینطور برای منبوکر و کتاب اول گاردین هم کاندید شده.
ترجمه خوب این کتاب توسط پیمان خاکسار بهتون کمک میکنه که از کتاب بیشتر لذت ببرین، خاکسار بخوبی توونسته با انتخاب کلمات کم کاربر و انتقال ضمنی مضامین طوری ترجمه کنه که کتاب از خیلی از ممیزیهای معمول جون سال به در ببره. این کتاب پارسال توسط نشر چشمه به بازار عرضه شد و متاسفانه قیمت اون ۴۰ هزار تومنه. امیدوارم شما هم از خووندن این کتاب لذت ببرین.
قسمتی از متن کتاب که من خیلی دوست داشتم:
متنفرم از این که هیچ کس نمی تواند بدون این که یک ستاره از دشمنش بسازد قصه ی زندگی اش را بازگو کند.
http://kafebook.ir/کتاب-جزء-از-کل/
سلام من الان تمومش کردم بنظرم خیلی عالی و تاثیر گذار بود یه سوال که ایا این روایت واقعیه یا ساخته ذهن نویسندس
سلام من الان تمومش کردم بنظرم خیلی عالی و تاثیر گذار بود یه سوال که ایا این روایت واقعیه یا ساخته ذهن نویسندس
من الان حدود ۵۰۰ صفحه رو خوندم ، نمیتونم کنارش بزارم اگرم بزارم ذهنم تو کتاب جا میمونه ، متاسفانه موقعیت بدی شروع کردم بخوندنش ، وسط امتحانهام … مثل یه سریال که همه قسمتهاش و داری و نمیتونی نبینی …
اما امیدوارم تهش و من دوست داشته باشم …